افسانه لعل میرزاده:
جام شراب که گفتند
لبان توست
هوای بی نفس که گفتند
آنجاست که تو نیستی
آنجا که آرام گیرد، دل
آغوش توست
قلب روی قلب
تنظیم ضربان قلب
و من داشتم تو را می ساختم
در دل
در جان
و همه به دنبال آرام دل
کاش تورا زود تر به دنیا آورده بودم
دل آرام
آوانویس
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1