دریای فراموشی
نامت را خواهم شست از ذهن مرغان هوا.....
از جوهر خودکار....
و دگر نمی گذارم قلمم با کاغذ
نامت را عشق بازی کند....
چشمهایم را خواهم بست.....
به روی تمام خاطرات....
و ذهنم را خواهم شست....
در دریای فراموشی....
گوش بسپار ....
هنوز مرغان دریایی ،نام تو را ناله می کنند....
ومن چه آسان ،این ناله ها را به قلم می گویم...
قلمم مست می شود و رقص کنان روی کاغذ
با کلمات ،عشق بازی می کند.
افسانه لعل میرزاده
@AVANEVIS
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0