قلمم
قلم بدست خواهم مرد
و پینه بر انگشت بسته
و چه قلم هایی که جوهر وجود تمام کردند و شدند رفیق نیمه راه
و چه پینه هایی که خوب شد
و این بار سر انگشتانم، حروف را لمس می کنند
دستانم روی صفحه، می رقصند
و شهادت خواهند داد، بوسه بارانشان را روی حروف ع ش ق
و شهادت خواهند داد، ناتوانیشان را
در لمس صفحه ی خیس، از یاری اعضای دیگر که شاهدند
شاهدانی ناگزیر از دیدن
دیدن خواهش های قلبم
که تو را فریاد می زد
و سر انگشت بر روی حروف می کوبید
قلم بدست خواهم مرد
و قلمم، قلم های انگشتانم شده اند
روی نفسهای نیمه جانم، در آینه، به وقت تماشا
روی شن های کنار ساحل
و آن
تنهای معترض که خشمش را به صخره می زند
و کلمات مرا به با خود می برد
به ساحلی در آن سوی دریا...
چه فرقی می کند نوشته ها پاک می شود
و دریا غرش می کند
بیا...
برای هیچ زود شدنی، دیر نیست.
#مهربانو
#افسانه_لعل_میرزاده
آوانویس
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0