می کشید دست غم بر تارهای دل ,
دل نوا می داد
عشق هاله ای می شد و
بر زمین افتاد
ناله می کرد نی و
بانگ جدایی سر می داد
باز با خود گفت
پس چه شد آن همه عشق؟
چه شد آن دیدارها؟
عاشقی بود یا جفا می کرد؟
آن سخن ها که در دل شب دور از چشم رویا می گفت
آن چه شد؟
حرف بود یا سخن می گفت؟
چند وقتی ست بی وفا شده یار
چشم کی با دلش سخن می گفت؟
آوانویس
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0