|
|
|
|
|
پنج شنبه 24 فروردين 1391 ساعت 18:57 |
بازدید : 248 |
نوشته شده به دست افسانه لعل میرزاده |
( نظرات )
مرا به کاشانه ام ببر
به شهر کودکی ام
من با زبان اینان بیگانه ام
من را به شهر سادگی ام ببر
دلم برای تنهایی کوچه های شهرم می گیرد
چقدر تاوان عشق پس دهم
دلم هوای بند کرده است
گستای نقل دارم
واز بوی غریب غربت بیزارم
از فقر گاه تا تخت سلیمان
از غار سهولان تا غار فخریگاه را
هر شب در خواب می بینم
این بار که به زادگاه سفر کردم
بسط خواهم نشست
در کلیسای ننه مریم
در قره کلیسا
ودر دخمه ی سنگی فرهاد
شیرین را ناله خواهم کرد
دلم هوای ارومیه را دارد
مرا به آغوش شهرم برسانآوانویس
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
|