عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام به وبلاگ من خوش آمدید

نظرتان چیست؟

avanevis@






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 67
بازدید ماه : 221
بازدید کل : 54227
تعداد مطالب : 303
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 303
:: کل نظرات : 52

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 27
:: باردید دیروز : 14
:: بازدید هفته : 67
:: بازدید ماه : 221
:: بازدید سال : 1843
:: بازدید کلی : 54227

RSS

Powered By
loxblog.Com

شعر

دو شنبه 7 اسفند 1396 ساعت 1:56 | بازدید : 42 | نوشته ‌شده به دست افسانه لعل میرزاده | ( نظرات )

انتظار

 


در گذر خسته ی زمان

در جاده های بی انتهای عبور

به انتظار تو ایستاده ام

در نگاه خورشید
در لبخند ماه
در چشمک ستارگان
تورا می بینم


در وزش هر نسیم
بوی تورا استشمام می کنم

در تلنگر های هر موج
زلالی روح تورا باروح خود پیوند می دهم


در هر پاییز از غم دوریت زرد می شوم
خشک می شوم
و روح خسته ام لگد کوب نامردمانی می شود ،که منکر آمدن تو هستند

در هر زمستان ،غم هایم فرو می ریزند
وآب می شوند،به امید آمدنت

و اینک بهاری دیگر سلانه سلانه در راه است
و باز خبری از تو نرسید
هلهله ای بر ماست
اما قلب من بی مهمان مانده است
در هر سکوتم،تورا فریاد می زنم
و چشم هایم در جستجوی تو بی فروغ شده
در رسیدن هر قاصدک
باز شدن هر شکوفه
در جلوه ی هر رویا
چشم انتظار توام
کاش می دانستم در پس کدامین ابر پنهانی
کاش می دانستم در پس کدامین گلبرگ گلی یا بر روی کدامین وزشی...

به امید آمدنت
هر جمعه باطلوع خورشید طلوع می کنم
واز غم نیامدنت
درهرغروب
غروب می کنم
ودیگر
...
غمت بر پلکهایم سنگینی می کند
من به امید آمدن تو به خوابم به خواب فرو می روم


بیا

مبادا غبار زمان مرا از چشمت دور کند
از هر که بپرسی با من آشناست
قطرات اشکم را در دریا ریخته ام
آه دلم را به نسیم سپرده ام
سوز دلم را با شمع قسمت کرده ام
از هر که بپرسی نشان مرا به تو می دهد
ای شوری که قلمم را به حرکت در میاوری

بیا...

هر وقت دلتنگ شدی بیا
هر گاه فاصله ها برداشته شد بیا
بیادر کنارم بنشین
غبار اندوه را از چهره ام پاک کن
نوشته هایم را کنار بزن
و جای آنها بنشین
ای پیدا
ای پنهان
همیشه بیا

قلمم جای تورا در دلها خالی نگه می دارد

من به امید آمدن تو به خواب فرو می روم
اما بدان قلبم در زیر خروارها خاک هم
از عشق تو می تپد

 


زمستان ۱۳۸۳
افسانه لعل میرزاده

 

 

تقدیم به صاحب لحظه ها
صاحب زمان
امام زمان

 


#افسانه_لعل_میرزاده
@mojezeeshgh
@afsoonedelaram
@rezafsaneh
Rezafsaneh.loxblog.com 



آوانویس
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست